پل ابی

تمرین

پل ابی

تمرین

سرما

باران امانش را بریده بود..هی این پا واون پا میکرد
هوا کم کم داشت تاریک میشد
و سرما تا مغز استخوانش نفوذ کرده بود
حس میکرد  لرزی در تمامی تنش نفوذ کرده است
این بار از دور ماشینی که پیدا شد بی توجه به
خنده هایی که  گوشش را ازار می داد دست
 بلند کرد و سوار شد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد