پل ابی

تمرین

پل ابی

تمرین

همه چیزبه تو ختم میشود!

مشغول است..
گاه صدایی ...
از سر گرسنگی!
شاید تشنگی!
دانه ای فراهم است!
بیچاره مرغ!
فرقی به حالش نمیکند..
عزا یا عروسی!
او همیشه یک پایش گیر است!
........................
جاده به پایان نمی رسد
مگر انتهایش
تو ایستاده باشی!

تو


تو در میان مصرع های گم شده ام حضور داری..در میان نقاشیهای رنگ نشده ام
و در تمامی بارانهایی که بی بهانه می بارد
بغض ان ابرهایی...
تو در درخشش یک سیب سرخ میان دستهای حوای خیالم  میخندی ودر مهربانی یک  انار سرخ و شیرین میان دستهای رویاهام ترک میخوری. تو چون سپیدار های بلند در کنار پرچینهای انتظار سایه داری..تو کیستی که همیشه  سرک میکشی دزدانه به لبخندهای
 ان سوی اینه ها

میلاد امام رضا ع مبارک

امام غریب
ای ستاره ی درخشان بر بیکران هستی
هر صبح به امید دیدن تبسم تو پلک باز میکنم
و همواره منتظر انعکاس افتاب مهر توام
تا از مرز بودنم عبور کند ومرا تا درخشش
اینه های تولی برد..ای دستهای سخاوت خدا

مرا از باغ ضیافت پاکی محروم نکن..تنهاوسعت سبز نگاه توست که دشت بی انتهای ارامش دل دل بیقرار مرا رنگ می زند
از شمالی ترین طلوع تا جنوبیترین غروبها همواره تبسم تو چشم انداز  دیدگان من است..کبوتر دلم پرواز میکند تا حرم پاک ومطهر تو
هر زمانی که بر من میگذرددر اندیشه ام ایا به من هم همچون اهوان دشت پناه خواهی داد تا از هجوم ناجوانمردانه ی هوسها در امان باشم و به دره ی
زشتیها سقوط نکنم..
لحظه های انتظار را صفحه به صفحه مرور کرده ام..
توقعی بیش نیست از ان دریای سخاوت
فقط یک نگاه به زائری که در پشت درهای امید تو دیده بر هم میزند..