خورشید می وزدبر انگشتان مه گرفته امواین کهنه اوراق
می رقصدوتو زار میزنیبر دفتری کهدر اتش دروغ شعله می کشداسمان را بگواندکی دیرتر چادر به سر کشدهنوز با خورشید محرمم!!!!!!!