هر لحظه که پروانه ی زمان از روی دیوار کوتاه
عمرم عبور میکند
پرستوی خیالم با قلبی مملو از تو بسویت
بال میگشاید ودردشت خیالم انچنان شکفته میشوی که
وسعتت را پایانی نیست
از شمالیترین شمال قلبم تا جنوبیترین وسعت بی انتهای قلبم کندهمواره نسیم نگاه تو حکمفرمایی می
لحظه های انتظار را برای زیارت چشمانت مرور میکنم
و منتظر طلوع چشمانت بر استانه ی نگاهم
مرا از مرز بودن جدا کن و به
رسیدن برسان
..برای دشت بیقرار دلم
رنگین کمان باش